جدول جو
جدول جو

معنی پیرک پادشاه - جستجوی لغت در جدول جو

پیرک پادشاه
(رَ دِ)
حاکم استرآباد (786- 809 هجری قمری). وی بارویی گرد استرآباد برآورده و قلعتی برای حفاظت آن شهر ساخته است. رجوع به پیر پادشاه و رجوع به مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 72 و 164 شود
ابن لقمان پادشاه. سومین امیر از امرای طغاتیموری (790- 810 هجری قمری). رجوع به تاریخ مغول ص 478 و حبیب السیر ج 2 ص 109 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

حاکم جرجان بعهد سلطنت شاهرخ بن امیر تیمور. چون امیر سید خواجه از عمّال شاهرخ بهواخواهی میرزااسکندر عمر شیخ برخاست و شاهرخ به قصد او بصوب کلات حرکت کرد، امیر سید خواجه بجرجان گریخت و نزد پرک پادشاه رفت. شاهرخ منکلی تیمور نایمان را به سفارت نزدپرک پادشاه فرستاد و فرمان داد که امیر سید خواجه را در جرجان نگذارد اما پرک پادشاه فرمان شاهرخ نبرد و منکلی تیمور بسال 809 هجری قمری در ییلاق سملقان بخدمت شاهرخ بازگشت و جواب بر وفق صواب نیاورد و بنابر آن خاقان بعزم فتح جرجان از ییلاق سملقان نهضت کرد و پرک پادشاه که مغافصهً بر لشکر خاقان تاخته بود منهزم گشت و بخوارزم گریخت و شاهرخ حکومت ولایت استراباد را به میرزا عمر بن میرزا میرانشاه داد و چون در سال 810 هجری قمری به هرات بازگشت. چون پرک پادشاه خبر معاودت شاهرخ را به هرات شنید سپاهیانی گرد آورد و به گرگان تاخت. پس شاهرخ کرت ثانی در هیجدهم جمادی الاخری سال 810 هجری قمری بگرگان تاخت. و پرک پادشاه چون از این امر خبر یافت بجبال رستمدار گریخت و شاهرخ حکومت استراباد را به پسر خود میرزا الغ بیک سپرد و به هرات بازگشت. رجوع به حبیب السیر ج 2 صص 181- 183 شود
لغت نامه دهخدا
(دْ /دَ / دِ)
ابن لقمان پادشاه بن طغاتیمور (790-810 هجری قمری). امیرتیمور گورکانی پس از فوت لقمان پادشاه حکومت استرآباد را به وی تفویض کرد. (حبیب السیرچ خیام ج 3 ص 442). و نیز رجوع به پیرک پادشاه شود
لغت نامه دهخدا
(دْ / دَ / دِ)
نام مردی که فضل الله بن ابومحمد استرآبادی مؤلف کتاب جاویدان کبیر، کتابی که درباره طائفه حروفیه و مربوط بقرن هشتم هجری است، از وی در این کتاب نام میبرد و شاید با پیرپادشاه حاکم استرآباد مرتبط باشد. (از سعدی تا جامی ص 398)
لغت نامه دهخدا